خبرگزاری حوزه/
هر گم شده ای به عشق مایل نشود
هر تکه کلام ساده ای دل نشود
برخیز شهید دیگری پیدا کن
حیف است که این ترانه کامل نشود!
وقتی سخن از شهدا به میان می آید، فرقی نمی کند که پیر باشد یا جوان؛ زن باشد یا مرد و اهل کدامین قوم و قبیله و مال کجای این سرزمین پاک و اهورایی؛ مهم این است که شهید هر که و از هر جا و مال هر زمانی از تاریخ بشر، شهید است و به شهد مصفای وصال یار نایل آمده و شربت عروج نوشیده و همین کافی است تا به حبل المتین راه و یاد و نام و مرام و منشش چنگ زنیم و بالا رویم.
قهقهه مستانه ای که نزد خداست
آری؛ امام عزیز ما که فرمود «شهدا در قهقهه مستانه شان و در شادی وصلشان عند ربهم یرزقونند.» به خوبی می دانست این حقیقت را و به جایگاه و پایگاه والا و منزلت بی بدیل آن عزیزان نایل آمده بود که در شرح مرام و موقعیتشان چنین گفت.
اما شهدای روحانی که جانفشانی در راه خدا را با جهاد علمی و رشادت فکری درآمیختند و تابلوی سبز زندگی را نقشی سرخ زدند تلألویی ماندگار و تابنده را در همارة تاریخ هنر و مردانگی و خدایی شدن رقم زدند.
شهیدان روحانی، مقتدایشان علی(ع) است
همه شهیدان روحانیت، از پیرو و جاون و خرد و کلان، اشارتی خجسته و استعارتی دلبسته به نام و یاد مولای مردان خدا و هنرمند هنرسرای ایمان و سخا حضرت علی بن ابی طالب –علیه السلام- دارند و استعانتی که همیشه از نام و مرام او که رمز حرکت و سّر شوکت است برده اند.
شهدای روحانی جلوه های ایمان و صبوری بودند که با دو بال علم و عمل، شوق و شیدایی را در جبهه های حق علیه باطل، جاودانه کردند.
و پاسداشت شهادت، کمتر از شهادت نیست
و ما مگر کاری عظیم تر و وظیفه ای سترگ تر و تعهدی سنگین تر از این هست که با زنده نگهداشتن یاد و مرام آنها و گام نهادن در همان مسیر سبز و سرخی که آنها پوینده و جوینده اش بودند، خط زیبای شهادت و راه روحانی عزیمت به بارگاه حق تعالی را استمرار و امکتداد بخشیم؟
اگر آه تو از جنس نیاز است
در باغ شهادت باز باز است...
اما یکی از این ستاره های پرفروغ آسمان شهادت و روحانیت، طلبه شهید محمد اصفهانیوطن است از استان اصفهان و شهرستان نجفآباد که در سال 1345 در شهرستان نجف آباد و در خاندانی مومن و دین مدار به دنیا آمد.
محمد؛ دلیرمرد معصومی که قدم در راه عشق نهاد
آری؛ در آن سال، «محمد» معصوم به دنیا آمد که این معصومیت را تا سالهای پایان زندگی به همراه داشت. دوران دبستان و راهنماییاش را در همان زادگاهش گذراند و پس از اخذ سیکل، به علت علاقه وافری که به علوم قرآنی و معارف اسلامی داشت واز آنجا که خانواده نیز مشوق او بودند، پای به عرصة حوزة علمیه نهاد، در مدرسة علمیه نجفآباد رفت و مشغول تحصیل علوم دینی گردید.
ایشان استعداد شگرفی در سخنرانی داشت و همواره همدرسان و همسالانش را جمع مینمود و برای آنها حرف میزد و در این امر مهارت خاصی داشت.
پیروزی انقلاب؛ حضور در بسیج و شرکت در جنگ
با پیروزی انقلاب اسلامی، با شرکت در بسیج در حد توان در خدمت انقلاب بود و روزهای تعطیل هم به نگهبانی میپرداخت. آنگاه که شعلههای پر از خشم و نفرت جنگ تحمیلی علیه ایران، به دست صدامیان روشن گردید، بارها محمد به سپاه و بسیج مراجعه نمود تا در جنگ شرکت نماید، اما به علت کمی سن به او اجازه رفتن به صحنه مبارزه را نمیدادند.
ولی او از پا ننشست و آنقدر التماس وگریه وزاری کرد تا بالاخره رضایت مسئولین و خانواده را کسب نمود و بی صبرانه راهی جبهههای حق علیه باطل شد.
از بی سیم تا لودر؛ هرجا که لازم بود مخلصانه حضور می یافت
در آنجا مشغول آموزش بیسیم شد، ولی احتیاج مبرم جبههها به رانندگی «لودر» سبب شد تا به آموختن رانندگی بپردازد و نهایتاً در عملیات رمضان زمانی که در کنار «پاسگاه زید» با لودر مشغول احداث سنگر، در خطرناکترین منطقه عملیات بود، قامت جوانش، با خون آغشته گشت و مورد حمله هوایی دشمن قرار گرفت و به فیض شهادت نائل گردید.
روح بزرگ، خوش خلقی، تقید به شرع و محبت به دیگران
در روحیات و ویژگی های اخلاقی محمد مشاهده می کنیم که او دارای روح بزرگی بود. رعایت دقیق احکام الهی، گشادهرویی و محبت به دیگران از دیگر خصال نیکویش بود که همیشه به آنها مقید و برانجامشان متعهد بود.
خاطرات؛ زیر باران موشک و رگبار فشنگ هم بولدوزش از کار نیافتاد!
در زمره خاطرات جذاب و زیبای طلبه شهید محمد اصفهانی وطن و به زبان همرزم شهیدش می خوانیم که: روز دوم حمله بودکه دو فروند از بالگردهای دشمن، به منطقه حمله ور شدند و هر جنبندهای را در منطقه نابود میکردند. در این نهیب آتش، ناگهان بلدوزری برای ایجاد خاکریز حرکت کرد، با توجه به موقعیت خطرناکی که دشمن ایجاد کرده بود، مشغول کار شد. در همان حال موشکی هدایت شونده به طرف بلدوزر شلیک شد و در یک لحظه موجی از آتش و خون پدید آمد و شهید اصفهانی، ققنوس وار در آتش نمرودیان به اوج آسمانها پر کشید.
وصیت نامه ای از جنس صفا و عشق
تا اینکه می رسیم به وصیتنامه سبز و سرخ این شهید سعید و راهی دیار عشق و نوید.
آنجا که کلامش را با سلام به رهبر انقلاب اسلامی ایران و با درود به تمامی رزمندگان اسلام که در جبهه ها با ایثار جان خود و ایثار خون خود در جبهه ها بر علیه کفار می جنگند آغاز کرد و رسید به آنجا که:
... ولی خودم گمان نمی کنم که لیاقت شهید شدن را داشته باشم و اگر خدا خواست و شهید شدم هر وقت شما غم شهید شدن من یادتان آمد همانطور که قرآن می فرماید هر گاه برای شما غم از دست دادن کسی یادتان آمد بگویید «إنا لله و إنا إلیه راجعون »...
ما میرویم تا آنهایی که بر ضد اسلام پیکار میکنند را بکشیم و اگر در کشتن آنها شهید شدیم؛ پیروزیم و شما ای مردم! اگر کسی خواست دستورات اسلام را پایمال کند به هیچ وجه اجازه ندهید. شب است و در تاریکی دارم این مطلبها را می نویسم ...
آری؛ و در دل تاریک همان شبهای خدایی بود، که روشنان این واژه های سپید بر تن و روح این صفحه آسمانی درخشید و وصیتنامه ای از جنس ایمان و اخلاص و ملکوت را برای ما به یادگار گذارد.
شهیدان شاهدان تاریخند و شمع فروزان حقیقت در آوردگاه انسان. شهیدان معلمان مکتب عشق و شهامت و رشادتند و از تبار نورانی آنان که دل در گرو شوق یار داشتند و رها گشتند.
شهید واژه باعظمتی است و به قول آن مرد رشید و راز شکوهمند و سید شهیدان اهل قلم که:
فرشتگان عقل به تماشاگه راز آمده اند و مبهوت از تجلیات علم لدنّی انسان، به سجده در افتاده اند تا آسمان ها و زمین، کران تا کران ، به تسخیر انسان کامل درآید و رشته اختیار دهر به او سپرده شود؛ اما انسان تا کامل نشود، در نخواهد یافت که دهر، بر همین شیوه که می چرخد، احسن است. چشم عقل خطابین است که می پرسد: اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء... اما چشم دل خطاپوش است. نه آنکه خطایی باشد و او نبیند... نه ! می بیند که خطایی نیست و هرچه هست وجهی است که بی حجاب ، حق را می نماید. هیچ پرسیده ای که عالم شهادت بر چه شهادت می دهد که نامی اینچنین بر او نهاده اند؟
و شهدای روحانی، در این آسمان فروزان، ستارگان درخشان عبودیت و مجاهدت و علم و ایمانند و از این رهاورد است که درس علم و عمل را توأمان به مردمان تمام روزگاران فرامی دهند و نشانه های روشن و مانایی از حرکت و رسیدن، در این گنبد دوار به یادگار می گذارند.
*پی نوشت:
با بهره گیری از منابع موجود در پایگاه اطلاع رسانی کنگره شهدای روحانی